موسسه ی حمایت از کودکان کار رشت

موسسه ی حمایت از کودکان کار رشت

موسسه ی آوای امید مرکزی حمایتی-آموزشی در جهت حمایت از کودکان کار شهر رشت
موسسه ی حمایت از کودکان کار رشت

موسسه ی حمایت از کودکان کار رشت

موسسه ی آوای امید مرکزی حمایتی-آموزشی در جهت حمایت از کودکان کار شهر رشت

قانون ایران در مورد کار کودکان چه می‌گوید؟


سال 1373، دولت ایران پیمان نامه‌ جهانی حقوق کودک را امضا کرد و تعهدات مربوط به کودکان کار و خیابانی را به صراحت پذیرفت، اما با گذشت 17سال، هنوز این قشر به رسمیت شناخته نشده‌اند، دلیل این مدعی نیز نبود آمار دقیق از این کودکان در کشور است.
مهم‌ترین وظیفه دولت در این خصوص ایجاد حق هویت برای کودکان، صدور کارت شناسایی و اجازه تحصیل در مدارس است، اما در عمل جز سیاست‌های نافرجام ضربتی و سرکوبی گام دیگری برداشته نشده است.
در ایران ماد‏ه‏‌ 79 قانون کار، اشتغال به کار کودکان زیر 15 سال را ممنوع دانسته است البته کارگران شاغل در کارگاه‌های خانوادگی که کارفرمای آن‌ها، همسر یا بستگان و خویشاوندان نسبی درجه‏ یک باشند، مشمول قانون کار نیستند در نتیجه حداقل سن کار در مورد چنین کارگرانی رعایت نمی‏‌شود؛ بر اساس قانون کار اگر یک کارفرما کودک زیر 15سال را به کار بگیرد، متخلف خواهد بود و برای نخستین بار مجازات نقدی، بار دوم مجازات نقدی و حبس و بار سوم علاوه بر این موارد، کارخانه یا کارگاه پلمپ و پروانه کار فرد متخلف ابطال خواهد شد.
از سوی دیگر ماد‏ه‏‌ 84 قانون کار پیش‌بینی کرده است که در مشاغل و کارهایی که ماهیت آن برای سلامتی یا اخلاق کارآموزان و نوجوانان زیان‏‌آور است، حداقل سن کار 18 سال تمام خواهد بود که تشخیص این امر با وزارت کار و امور اجتماعی است.
در حال حاضر آمار مشخص و دقیقی از تعداد کودکان کار در ایران وجود ندارد هرچند که برخی منابع و سازمان‌ها از وجود دو میلیون کودک کار در ایران خبر می‌دهند ولی آمارهای غیررسمی تعداد کودکان کار ایرانی را 7 میلیون نفر تخمین می‌زند که گفته می‌شود 40 درصد این کودکان را کودکان مهاجر تشکیل می دهد.
با توجه به آمارها و گزارش‌های موجود حمایت از کودکان کار به عنوان قشری آسیب‌پذیر امری ضروری است هر چند که فعالیت‌ها و تلا‌ش‌های بسیاری برای ساماندهی کودکان کار در کشور صورت گرفته و انجمن‌های حمایت از کودکان کار با پی‌ریزی انواع برنامه‌ها و طرح‌های ویژه تلاش کرده‌اند تا کودکان کار را شناسایی و زمینه فراهم کردن امکانات و تسهیلات و بهره مندی از حداقل نیازها برای این کودکان را فراهم کنند اما آنچه مسلم است تمام انواع کار کودک به خصوص بد‌ترین اشکال آن باید ریشه‌کن شود چرا که کار کودک نه تنها بنیان طبیعی و حقوقی انسانی را پایمال می‌کند بلکه تهدیدی جدی برای آینده اجتماعی و رشد و پیشرفت اقتصادی محسوب می‌شود.
به نظر می‌رسد که پدیده کودکان کار نیازمند یک اجماع واحد و تعامل همه جانبه از سوی دستگاه‌های دولتی و نهادهای اجتماعی و غیردولتی است، تعاملی که می‌تواند ماحصل آن شناسایی کودکان کار، ایجاد مشاغل پایدار برای خانواده‌های آنان، گسترش حیطه نظارت سازمان‌های دولتی نظیر بهزیستی و معرفی کودکان کار به NGOها برای حمایت و پوشش باشد.

معلولین، منطقه ای در رشت

به میدان رازی رشت که می رسی سمت چپت خیابانی ست که اکثر ما به نام معلولین می شناسیمش؛ منطقه ای که برخلاف نامش مردان کوچکی را در آغوش پر از درد خویش پرورش می دهد که بار سنگینی بر دوش خود حمل می کنند، باری سنگین تر از وزنه های فولادی ای که قوی ترین مردان جهان در موج تشویق ها و فریاد ها بالای سر می برند. آنها بار مسئولیت فقر را، آرزوهای خواهر را، چشمان از سو رفته ی مادر را و بدن از کار افتاده ی پدر را لای پلاستیک سیاهی می پیچند و با صدایی گم شده در لابه لای بوق ماشین ها به آه و غصه تلاش می کنند تا به فروش آدامسی دهان مردم شهر را شیرین کنند.

بر اساس آمار سازمان جهانی کار، سالانه ۲۵۰ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در جهان از کودکی محروم می‌شوند، طبق این آمار ۱۲۰ میلیون‌ نفر از آن‌ها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام‌ وقت هستند، ۶۱ درصد این کودکان در آسیا، ۳۲ درصد در آفریقا و۷ درصد در آمریکای لاتین زندگی می‌کنند.کودکانی که وظیفه دارند بخشی از زندگی پر مصیبت خانواده را بچرخانند، کودکانی که شناسنامه ندارند، گاهی اوقات در ازای مقداری پول معامله می‌شوند و دیگر مهم نیست، زیردست سرپرستان سنگدل و خشن، بر سر جسم و روح این کارگران معصوم چه می‌آید.

ماده 32 پیمان جهانی حقوق کودک می‌گوید: کودک باید در برابر هر کاری که رشد و سلامت او را تهدید می‌کند حمایت شود و دولت‌ها باید حداقل سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کنند.
در ماده 26 این پیمان نیز آمده است که هر کودکی حق دارد از تامین اجتماعی از جمله بیمه اجتماعی برخوردار شود و ماده 27 آن تاکید می‌کند که کودکان باید از سطح زندگی که تامین کننده رشد جسمی، ذهنی و اجتماعی آنها است، برخوردار شوند.
پیمان جهانی حقوق کودک، یک پیمان‌نامه بین المللی است که برای دفاع و حمایت ازحقوق کودکان تهیه شده است، این پیمان که پس از 10 سال گفتگو میان کشورهای عضو سازمان ملل در سال 1989 میلادی تدوین شد و در سال 1990 به اجرا درآمد؛ به طور کلی چهار محور بقا، رشد، حمایت و مشارکت را در ارتباط با کودکان مورد توجه قرار می‌دهد.


دلایل و پیامدهای کار کودک
بهره‌کشی از نیروی کار کودک، ریشه در عوامل مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارد به نحوی که فقر اقتصادی، بیکاری والدین، اعتیاد و طلاق و شکاف طبقاتی از مهمترین عوامل افزایش کودکان کار در یک جامعه به شمار می‌رود، خانواده فقیری که اکثر درآمد خود را برای خرید غذا صرف می‌کند، به درآمد کودک خود برای بقا نیاز اساسی دارد البته فقر تنها دلیل کار کودکان نیست و نمی‌تواند به تنهایی عاملی برای بردگی و دیگر انواع اشتغال باشد.

آسیب پذیری کودکان در برابر کار
متاسفانه کودکان کاری که به منظور کسب درآمد به فعالیت‌های تولیدی، خدماتی یا مشاغل کاذب روی می‌آورند، از بسیاری از حقوق اولیه انسانی، حق آموزش و تحصیل باز می‌مانند، سلامت جسمی و روانی این کودکان به شدت در معرض انواع آسیب‌ها و خشونت‌های جسمی و حتی جنسی قرار می‌گیرد و در آینده با افسردگی، سوء تغذیه و انواع بیماری‌های روحی و جسمی مواجه می‌شوند.
 فردی که از کودکی به جای تحصیل و تفریح، موظف به تامین اقتصادی و معیشتی خود و خانواده خود است، کودکی خود را تباه شده می‌بیند و هیچگاه فرصتی برای آموزش و پرورش یا مهارت آموزی که بتواند تامین کننده ضمانت شغلی او در آینده باشد، پیدا نمی‌کند.
با آغاز سوادآموزی همگانی و تغییراتی که در شرایط کار، طی صنعتی شدن به وجود آمد و ظهور مفاهیم حقوق کارگر و حقوق کودکان مورد نقد و بحث عمومی قرار گرفت، کار کودکان همچنان در اقسا نقاط دنیا که سن ترک تحصیل  پایین است شیوع دارد.

هر کودکی یک اثر هنری است

Today, throughout the world, around 215 million children work, many full-time. They do not go to school and have little or no time to play. Many do not receive proper nutrition or care. They are denied the chance to be children. More than half of them are exposed to the worst forms of child labour such as work in hazardous environments, slavery, or other forms of forced labour, illicit activities including drug trafficking and prostitution, as well as involvement in armed conflict

پسر​گل فروش

مثل همیشه در مغازه ام ایستاده بودم و بستنی های رنگارنگی را که آماده شده بود، داخل یخچال می چیدم. ساعت را نگاه کردم. هنوز دو ساعتی تا تعطیل شدن مدرسه مانده بود و من فرصت داشتم همه بستنی ها را با نظم و ترتیب داخل یخچال بگذارم. می دانستم به محض تعطیل شدن مدرسه، بچه ها با عجله وارد مغازه خواهند شد و دیگر فرصتی نخواهم داشت.

برنامه هر روزشان بود. مدرسه که تعطیل می شد، می آمدند، چند تا بستنی می خریدند و با عجله بیرون می رفتند. با این که فقط چند دقیقه به مغازه می آمدند، اما با شیطنت های شان همه چیز را به هم می ریختند. وقتی هم مغازه خالی می شد و همه می رفتند، من می ماندم و صندلی های به هم ریخته با سکوتی آزاردهنده.

آن روز هم کارهایم را انجام دادم و وقتی آخرین بستنی را داخل یخچال گذاشتم، دیدم هنوز ۳۰ دقیقه تا تعطیلی مدرسه باقیمانده. تصمیم گرفتم در این فرصت کمی استراحت کنم. روی صندلی ام نشستم و چشم هایم را بستم. نمی دانم کِی خوابم برد ولی وقتی بیدار شدم دیدم بچه ها روبه رویم ایستاده اند و با تعجب نگاهم می کنند. خندیدم. از جایم بلند شدم و رفتم به سمت یخچال. یکی یکی بستنی های شان را دادم و دوباره برگشتم سر جایم.

روی صندلی نشستم، اما هنوز چشم هایم را نبسته بودم که پسرکی را دیدم؛ پشت شیشه مغازه ایستاده بود و داشت به من نگاه می کرد. تا نگاهم به نگاهش افتاد، دوید و فرار کرد. از رفتارش تعجب کردم، اما برایم خیلی مهم نبود و دوباره خوابم برد.فردای آن روز هم دوباره پسرک را دیدم و تصمیم گرفتم این دفعه گیرش بیندازم تا بفهمم چرا پشت شیشه می ایستد و نگاهم می کند.

خوشبختانه همان طور که حدس می زدم، باز هم آمد، اما این بار نتوانست فرار کند. طوری او را گیر انداختم که فکرش را هم نمی کرد. اشک در چشم هایش جمع شد و خواهش کرد رهایش کنم، من اما خیلی عصبانی بودم و دوست داشتم بدانم چرا هر روز جلوی مغازه می ایستد و زل می زند به من.

وقتی از او دلیل کارش را پرسیدم، سرش را پایین انداخت و با صدایی لرزان گفت: «من هر روز بعد از مدرسه می رم تو یه محله دیگه و گل می فروشم تا بتونم پول دربیارم. همیشه بچه ها که میان اینجا و بستنی می خرن، من هم همراهشون می یام، اما چون خواهر کوچکم همراهم نیست، دلم نمی یاد بستنی بخورم.»

خندیدم و گفتم: «خوب، این که کاری نداره؛ برای اونم یکی بخر».

وقتی جمله ام را گفتم، اشک های پسرک سرازیر شد و گفت: «نمی تونم. آخه پولم خیلی نیست. هر روز می خوام بیشتر گل بفروشم تا بتونم دو تا بستنی بخرم، اما هیچ وقت به اندازه دو تا بستنی نمی شه. برای همین هم فقط می یام و نگاه می کنم تا یه فکری به ذهنم برسه که چطور می تونم یه بستنی را نصف کنم و برای خواهرم هم ببرم.»

حرف هایش که تمام شد او را با خودم به داخل مغازه بردم. یک بستنی بزرگ برایش آوردم و همان طور که به صندلی خالی گوشه مغازه اشاره می کردم، خودم هم روبه رویش نشستم. پسرک متعجب نگاهم می کرد.

ـ «یه قراری با هم می ذاریم. تو هر روز ده تا شاخه گل تازه و خوش آب و رنگ برای من بیار و من هم هر روز به تو دو تا بستنی مجانی میدم؛ این بستنی ها هم در اصل مجانی نیست، مزد حمل گل ها تا اینجاست ولی پول شاخه گل ها را جدا باهات حساب می کنم.»

حرفم که تمام شد، پسرک خندید. چشم هایش هم شاد شد. اول باور نکرده بود ولی وقتی دید من جدی هستم، خندید و شروع کرد به خوردن بستنی.

ـ «قبول؟»

ـ «خیلی ممنونم. قبول!»

می خندید و خوشحال بود و من با خودم فکر می کردم چقدر دیدن چهره بچه ها وقتی که می خندند و شادند، زیباست.

زهره شعاع/ ضمیمه چاردیواری

پسر​گل فروش